هنرکده |
|||
یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 1:2 :: نويسنده : کیانا
اومدم بگم سلام حالم خوبه آرومم سرم به کار خودمه چقدر خوب بود همه سرشون به کار خودشون بود..حیف.) چی شد؟ پس چرا امسال نبودی؟ " ماه عسل" رو بی خیال شدی؟ بیرونت کردن؟ممنوع الفعالیت شدی؟ مریض بودی؟ دعوات شده؟ خودت نرفتی یا نخواستن بری؟... اونقدر این سوال ها رو شنیدم که اگه دیگه در طول روزکسی ازم نپرسه یه چیزی درون مغزم تکرارش میکنه و دیگه عادت کردم که بگم : قسمت نبود...آره ...قسمت نبود. سخت ترین ایستگاه این جهان روبرو شدن با واقعیته یا اونقدر شوکه میشی که سالها توی این ایستگاه موندگار میشی یا واقعیت رو در کمال نا باوری میپذیری و عبور میکنی تا به ایستگاه بعدی برسی .من با این واقعیت روبرو شدم که دیگه قرار نیست در " ماه عسل " باشم ..شوکه شدم..بغض کردم ..حرص خوردم بی قرار شدم کلافه شدم و خندیدم ..خندیدم به اینکه حالا نوبت منه که بفهمم هیچی تو این دنیا مال من نیست آروم شدم وقتی دیدم عده ای از نبودن من خوشحال شدن..اینکه چرا نبودم باور کنید خودمم نمیدونم! انگیزه ای هم برای دونستنش ندارم چون دیگه تموم شد" ماه عسل" سنجاق شد به طاقچه قلب من و قبیله ماه عسلی . نظرات شما عزیزان:
سلام شماهم احسان رو دوست دارین؟من عاشقشم. خیلی له.خوشحال میشم اگه جوابمو بدین
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |